عطارد را ستاره ی نویسندگان

ساخت وبلاگ

چند روز غم مرگ‌زای مثله شدن خیالاتم جلو چشمانم بود هربار که گوشی را باز میکردم. خبرها پشت سر هم و بی‌محابا. آدم‌ها... آدم‌ها؟ یک مشت دندان تیزمن خیلی تنها هستم. نمیتوانم مثل سابق بنویسم. حوصله ندارم. نمی‌خواهم. تلاش‌های نامرئی. زحمت‌های معکوس، نتایج بی‌آبرویی.حوصله ندارم تمام ذره ذره وجودم ناکامی و حسرت شد. تمامش نمیکنند. معلوم است. من باید تمامش کنم. من توان بیشتر از این را ندارم بخت هیچوقت با من یاری نمیکند. کی تمامش میکنم. چرا کش میدهم؟ منتظر چی هستم؟ تمامش کن.روز گذشته کیم تنها دوستم که دلم میخواهد نام دوست را از او نگیرم دوباره برگشت آلمان در تین مدت کوتاه که بود بنا بود بیشتر از یکبار ببینمش همه روزهای قبل از دیروز سعی داشتم بتوانم بلند شوم و روز آخر بدرقه‌اش کنم نمیتوانستم شب آخر رفتم برایش چندخط بنویسم و توضیح بدهم باز نمیتوانستم بعد از همان روز که دیدمش دیگر حتی یک توک پا از خانه بیرون نرفته‌ام فکر کنم حدود بیست روز می‌شود قبل از آنهم بیست روز بیشتر بود که هیچ‌جا نرفته بودم به خاطر کیمیا رفتم و برای بدرقه دیگر نمیتوانستم قدرت نمایش ندارم و ناک اوت شده‌امخلاصه امروز بعد از ده روز که از آن حملات کشنده بدحالی سراغم را گرفته و رهایم نمیکند توانستم یک قطره اشک بریزم فقط یک قطره روزهای قبل همه‌اش را خوابیدم و در یوتیوب چرخیدمحالا هم میخواهم بروم بخوابم این چیزها را نوشتم که بروم بخوابم فقط یک فکر هنوز خوشحالم میکند اینکه تماش کرده باشم بعد آدم‌ها بگویند حقش این نبود بعد بفهمند که من هم زحمت کشیدم و دیده نشد مثل من که زحمت ا.ح را فهمیدم و گفتم حقش این نبود آدم‌ها بفهمند که من بیشتر از توانم هم گذاشته‌ام خودشان اگر در موقعیت من بودند نمیتوانستند. یکجورهایی احساس طلبکاری میکن عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 40 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 13:06

دوباره کاملا امیدم را از دست دادم. کاش این دعواهای اخیر اصلا رخ نمیداد که امیدوار بشوم. متن ایمیل را به کمک یکی از دوستانم تنظیم کردم ولی میدانم هیچوقت جسارت فرستادنش را نخواهم داشت. بر فرض هم که فرستادم تا الان که بخت یارم نبوده معلوم است چه‌طور پیش میرود. همین گوشهٔ دنیا از بی‌کسی و در بی‌حاصلی خواهم مرد.  نوشته شده توسط هاجر در چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۱ | عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 8:24

جشن دانش‌آموختگی مفصل خوش گذشت بر خلاف تصور و پیش‌بینی‌ام از اینکه رفتم پشیمان نشدم. منتها چنانکه همیشه بوده عمر خوشی کوتاه است دو روز خوش بودم از دو اتفاق که آن روز رخ داد شاید بنا به محرومیت هیجانی و شاید برای اینکه سالها بود مسیر سخت سربالا را گز کردن حتی کوچکترین حاصلی محض دلخوشی و تفریح هم نداشت احساس کردم آن روز فقط کمی دوست داشته شدم تصمیم گرفتم ارزش دوستی را بدانم و دوستی‌هایم را بااین‌وجود که بنظر میرسد استعدادش را ندارم حفظ کنم و بعد امروز دوباره چیزی که موجب وحشتم می‌شود تکرار شد. در اینجا حس میکنم کنترل روی زندگی‌ام ندارم و این آنقدر مرا می‌هراساند که بالکل از کار می‌افتم. در این موضوعات تسلط ندارم و از اختیار من بیرون است. وحشت میکنم. خودم خودم را تسلی میدهم واز این‌ شکل تنهایی‌ام به ستوه می‌آیم. خسته شدم ازاینکه تنها کسی که درد مرا میدانست و میفهمید خودم بودم. به هیچ‌کس هیچگاه نگفتم چون گفتن‌اش می‌شکندم (مگر با همان دکتری که قراردادش با دانشگاه تمام شد و مرا به حال خود رها کرد خیال میکردم برایش بیشتر از یک مراجع شده‌ام و موضوع برای او هم مهم است فکر میکردم نمیخواهد در این ا‌وضاع که به نظر او هم ترسناک می‌آمد و با دانش و بلدی‌اش راهی برایش نداشت تنها بمانم، نفهمیدم من خیالاتی شده بودم یا او خوب وانمود میکرد یا واقعا برایش اهمیت داشت دو خط نوشت و خداحافظی کرد و دوباره من ماندم و خودم)  در این تنگنا میترسم آخر سر همان بشود که نباید. مجبور باشم همه‌ چیزی که برایش در سه‌سال گذشته تلاش شبانه‌‌روزی کرده‌ام و از شش هفت سال پیش به این طرف ذره‌ذره و باسختی شده‌ام را ان عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 8:24


***

جز آستان توام در جهان پناهی نیست

سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم

که تیغ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست

چرا ز کوی خرابات روی برتابم

کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست

زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر

بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست

چنین که از همه سو دام راه می‌بینم

به از حمایت زلفت مرا پناهی نیست

 

عطارد را ستاره ی نویسندگان...
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 16:41

امشب حالم بدتر از شب‌های هراس بیمارستان است شب‌هایی که درد میکشیدم و مسکن‌ها کارگر نبود شبهای تنها در خانه و انگیزه خودکشی امشب از همیشه بدترم مثل روزها وشبهای بعد از المپیادم آنوقت‌ها که کثافت از درونم بالا میزد جایی هم نیست که بتوانم  از دست خودم فرار کنم از خودم بدم می‌آید و نمیتوانم از خودم دور شوم کاش بمیرم قبل از آنکه دوباره کثافت‌های این چاه بالا بزند یا کاش مرده بودم قبل از اینکه مثل امشبی را تا این ساعت گریه کرده باشم

عطارد را ستاره ی نویسندگان...
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 130 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15

خب مثل اینکه در نظرم همه‌چیز زیبایی خودش رو از دست داده حتی اونچه که آخرینش بود؛ عشق و آخرین سنگر

عطارد را ستاره ی نویسندگان...
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 126 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15

 امروز در یک اتاق دیگر از دفتر مشاوره‌اش به یک تست که حدودا پنجاه دقیقه و کل وقت مشاوره‌ام را گرفت و شامل ۲۴۲ سوال میشد جواب دادم به اضافه یکسری سوال‌ها که خودش میپرسید سوالاتی که اصلا خوشایند نبود ول عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 133 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15

 خیلی کدر بودم نمیتونستم از اون احوال‌های مدام خوابیدن و بیرون نیامدن از تخت و ناامیدی مفرط همراه با آبغوره و تف و لعنت به زندگی بیرون بیام که یکدفعه خیلی ناگهانی و از سر اقبال قرار شد توی یکی از فرهن عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 105 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15

انگار همین دیروز بود غدیر ۹۵ و حالا آخرین روز‌های تابستان ۹۸نمیدونم که چطور قراره کنار بیام با نداشتن چیز‌هایی که می‌خوام با هرگز نداشتن چیز‌هایی که می‌خوام و با تبدیل‌ نشدن به آدمی که می‌خواستم ؛ کسی عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 130 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15

به امیر و پریسا میگفتم کاش وقتی ضربه‌ای به خودم می‌زنم فورا و بی‌درنگ به مجازات آسیبی که به خودم وارد کردم یک ضربه سخت‌تر بخورم من اینطورم! یعنی اغلب ا‌وقات اینطور بودم و حالا بیشتر از همیشه نیاز دارم عطارد را ستاره ی نویسندگان...ادامه مطلب
ما را در سایت عطارد را ستاره ی نویسندگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hajaranegi بازدید : 119 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:15